ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند
عالمی را جلوه ات زیبا و نورانی کند
تو همان خورشید تقوائی که عرش و فرش را
از فروغ وجلوۀ تو حق چراغانی کند
جای دارد رهگذارت را ز گلهای بهشت
جبرئیل ز عالم بالا گل افشانی کند
ای بهشتی رو عجب نبود اگر رضوان خلد
از جنان گرد سرت اسپند گردانی کند
می زند لبخند بر رویت حسین ین علی
تا تماشا در رخت آیات قرآنی کند
امشب از یمن قدوم با شکوه تو حسین
هرکجا سائل بود دعوت به مهمانی کند
زینت عبادی و شایسته باشد تا خدا
نام زین العابدین را برتو ارزانی کند
شب همه شب بردعا و نغمه ات مرغ سحر
گوش جان را می سپارد تا غزلخوانی کند
سر زند ازچشم تو تا عرش یک رنگین کمان
هر زمانی دیده ات را اشک بارانی کند
کوثر توفیق می خواهد ز درگاه خدا
تا «وفائی» درمدیح تو ثنا خوانی کند
شاعر:(سیدهاشم وفایی)